مردی از سفر حج برگشته ، سرگذشت مسافرت خودش و همراهانش را برای امام صادق تعريف می كرد ، مخصوصا يكی از همسفران خويش را بسيار می ستود كه ، چه مرد بزرگواری بود ، ما به همراهی همچو مرد شريفی مفتخر بوديم . يكسره مشغول طاعت و عبادت بود ، همينكه در منزلی فرود می آمديم او فورا به گوشه ای می رفت ، و سجاده خويش را پهن می كرد ، و به طاعت و عبادت خويش مشغول می شد . امام فرمدند: " پس چه كسی كارهای او را انجام می داد ؟ و كه حيوان او را تيمار می كرد ؟ " - البته افتخار اين كارها با ما بود . او فقط به كارهای مقدس خويش مشغول بود و كاری به اين كارها نداشت - " بنابر اين همه شما از او برتر بودهايد " . «به نقل از داستان راستان جلد یک صفحه ی 10»
بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ .
وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلًا ۚ قُلْ كَفَىٰ بِاللَّـهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ .
و كسانى كه كافر شدند مىگويند: «تو فرستاده نيستى.» بگو: «كافى است خدا و آن كس كه نزد او علم كتاب است، ميان من و شما گواه باشد.»