تبلیغات
[-Text2-]
نویسنده : amin
تاریخ : یکشنبه 11 اسفند 1392
نظرات 0

قدرت و شوكت يحيى بن عبد الله بيشتر و وسيعتر شده ، و هارون براى رفع خطر و ضررهائيكه پيش بينى مى شد، لشگر انبوهى در حدود پنجاه هزار نفر بسوى ديلم روانه كرده و توصيه كرد كه بهر نحوى است اين خطر را دفع كنند.

فضل بن يحيى برياست لشگر بسوى ديلم حركت كرده ، و با يحيى بن عبد الله وارد مذاكره شدند، و در نتيجه موافقت گرديد كه ، از جانب هارون الرشيد امان نامه اى با امضاء و شهادت جمعى از قضاة و فقهاء و بزرگان بنى هاشم براى او صادر شده ، و يحيى بن عبد الله تسليم و موافق باشد.

امان نامه بضميمه هدايا و تحفه هايى از جانب هارون رسيده ، و يحيى بن عبد الله از ديلم حركت نموده ، و با هارون در روزهاى اول با نهايت گرمى و مهربانى ملاقات نمودند، متاءسفانه پس از چندى هارون پيمان و عهد خود را نقض كرده و يحيى بن عبد الله را زندانى كرد.

در يكى از روزهائيكه يحيى بن عبدالله زندانى بود: مردى از آل زبير پيش هارون آمده ، و به عنوان سعايت اظهار مى كرد كه يحيى از گرفتن امان و پس از پيمان صلح : در باطن بر خلاف پيمان عمل كرده و مردم را به بيعت و خلافت خود دعوت مى كرد.

هارون كه در پى چنين بهانه اى بود دستور داد يحيى را از زندان حاضر كرده و اظهارات آن مرد زبيرى را باو باز گفته ، و از حقيقت امر بازپرسى نمايد.
يحيى بن عبد الله دعوى او را از اصل منكر شد.
مرد زبيرى هم بر اسرار و شدت اظهار خود افزود.
يحيى بن عبدالله فرمود: اگر تو در دعوى خود صادق و مطمئن هستى : قسم ياد كن يا دليلى اقامه بنماى .
مرد زبيرى شروع بقسم خوردن كرد كه : قسم به پروردگارى كه طالب حق و غالب است بر همه نيروهاى جهان ...

قسم آن مرد باينجا كه رسيد يحيى فرمود: ازين صيغه قسم صرف نظر كن ، زيرا كه چون كسى پروردگار جهان را تمجيد و تعظيم كند: در عقوبت و مجازات او تعجيل نمى فرمايد: و لازمست به يمين برائة قسم بخورى ، و صيغه آن اين است كه بگوئى : از حول و قوه پروردگار جهان بريئى و خارج شده و در حول و قوّه خود هستم هرگاه اظهار من دروغ باشد.

مرد زبيرى از پيشنهاد اين قسم مضطرب و متوحش شده و گفت اين چه قسم غريب و عجيبى است ، من حاضر باين صيغه قسم نيستم .
هارون الرشيد گفت : اگر تو راست مى گفتى براى چه از قسم خوردن (بهر كيفيتى باشد) امتناع مى ورزى ؟ و براى چه مى ترسى ؟
مرد زبيرى مجبورا بهمان صيغه قسم ياد كرد، و چون از مجلس ‍ هارون بيرون رفت ، در همانجا پايش بزمين خورده و جان داد.

جنازه مرد زبيرى را حمل كرده و در قبرى گذاشتند، و هر چه خاك بر آن قبر مى رختند، پر نمى شد و همه فهميدند كه اين معنى يك قضيه آسمانى و غيبى است و ناچار سقفى براى قبر درست كرده و از قبرستان برگشتند.(1)

آرى خداوند متعال چون روح است در قالب جهان ، و همينطورى كه تن بى روح فاقد نظم بوده و از جلب منافع و دفع خسارات عاجز است جهان نيز بدون ارتباط داشتن با پروردگار متعال از حفظ خود و از حفظ اعتدال و نظم و از جلب منافع و از تحصيل عوائد ضرورى و از دفع مضار و خسارات عاجز و ناتوان خواهد بود.

 شما اگر عضوى از بدن خودتان را قطع و جدا نمائيد، بواسطه قطع ارتباط در ميان آن عضو و روح (آنهم در اثر قطع رابطه ظاهرى و اجتماعى بدن ) خواهيد ديد كه : آن عضو بكلى فلج و بيحس شده و اثرى از نيروهاى روح در آن پيدا نيست ، هر فردى از افراد انسان نيز مانند عضوى است از مجموعه پيكره جهان ، و بايد پيوسته ارتباط خود را با مبدء فيض و مركز نيروهاى جهان حفظ نموده ، و دقيقه علاقه خود را از پروردگار جهان منقطع نكند.

حول عبارت است از دفع ضرر و حفظ نفس در مقابل پيش ‍ آمدها و حوادث مخالف ، و قوّه عبارت از نيروى قدرت و نيروى حركت و نيروى تحصيل منافع است ، و هر موجودى بواسطه اين دو نيرو مى تواند شخصيت و هستى خود حفظ كرده و بر حيات و زندگى خود ادامه بدهد.

و اين دو نيرو در هر موجودى بوديعه گذاشته شده ، و هر فردى از راه اين دو نيرو و بوسيله آنها با مبدء فيض و رحمت پروردگار جهان و جهانيان مربوط شده ، و نيروى حول و قوت خود را حفظ مى كند (لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم ).
بدبخت و بيچاره و ذليل آن كسى است كه از مبدء رحمت و فيض و از مركز عزت و عظمت و نور منقطع شده ، و از فيوضات ربانى و توجهات غيبى و مددهاى غيبى محروم بماند.

 (1) الفخرى ابن طقطقى

قصه هاى شيرين /آيه الله حسن مصطفوى

تعداد بازدید از این مطلب: 72
موضوعات مرتبط: مقالات و نوشته ها , داستان ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید

کد امنیتی رفرش

بِسْمِ اللَّـهِ الرَّ‌حْمَـٰنِ الرَّ‌حِيمِ . وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُ‌وا لَسْتَ مُرْ‌سَلًا ۚ قُلْ كَفَىٰ بِاللَّـهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ . و كسانى كه كافر شدند مى‌گويند: «تو فرستاده نيستى.» بگو: «كافى است خدا و آن كس كه نزد او علم كتاب است، ميان من و شما گواه باشد.»

ذکر روزهای هفته

عضو شوید



فراموشی رمز عبور؟

آمار مطالب

کل مطالب : 93
کل نظرات : 5

آمار کاربران

افراد آنلاین : 3
تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 125
باردید دیروز : 90
بازدید هفته : 309
بازدید ماه : 294
بازدید سال : 3,815
بازدید کلی : 16,830
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود